تعریف سکوت سازمانی
افراد در سازمان اغلب دارای ایدهها، نظرات و اطلاعاتی برای ارائه روشهای سازنده در بهبود کار و سازمان خود هستند. این کارکردها، بیان کننده مفهومی به نام آوای سازمانی هستند. برخی افراد این ایدهها را ارائه و برخی دیگر تمایلی به ارائه ایدهها، نظرات و اطلاعات ندارند و سکوت میکنند که موریسن و میلیکن[1] آن را سکوت سازمانی نام نهادهاند (افخمی اردکانی و خلیلی صدرآباد، 68:1391). آنها سکوت سازمانی را به عنوان یک پدیده جمعی و تمایل کارکنان برای افشا نکردن نظریات و نگرانیهایشان نسبت به مسائل و مشکلات سازمانی به خاطر ترس از عکسالعملهای منفی یا مورد بیتوجهی قرارگرفتن، تعریف کردهاند. هم چنین بیان میکنند زمانی که بیش تر افراد در سازمان ترجیح میدهند تا نسبت به مسائل سازمانی سکوت پیشه کنند، سکوت تبدیل به پدیدهای جمعی میشود که به آن سکوت سازمانی میگویند (شجاعی، 52:1391).
سکوت فقط به معنای سخن نگفتن نیست بلکه میتواند به معنای ننوشتن، حاضر نشدن، نشنیدن و نادیده گرفتن هم باشد. هم چنین سکوت شامل صحبت یا نوشتهای بدون اعتبار و سندیت است. علاوه براین خاموشسازی میتواند اشاره به ساکتکردن، سانسور، بازداری و سرکوب، حاشیهنشینسازی، ناچیزشماری، محرومیت و دیگر شکلهای تخفیف و کاستن داشته باشد. تعاریف اولیه سکوت این واژه را معادل وفاداری در نظر میگرفتند و بیان میکردند که بیان نکردن نگرانیها و نظرات در واقع چیز اشتباهی نیست اما تحقیقات جدید نشان میدهند که جو سکوت در سازمانها میتواند منجربه ستادههای نامطلوب سازمانی شود (Aylsworth, 2010,p.317).
سکوت سازمانی پدیدهای است که در آن کارکنان سازمان به علل مختلف از اظهار نظر در مورد مسائل سازمان خودداری کرده و سکوت اختیار میکنند. سکوت یک علامت بسیار مهم بیماری، استرس، پیری، افسردگی و یا ترس در سازمان به شمار میرود و مدیران باید در اولین فرصت عامل آن را ردیابی و برطرف نمایند. بیتوجهی به این موضوع میتواند سبب اتفاقات وخیمتر و حتی مرگ سازمان شود (Pinder & Harlos, 2011,p.230).
برینسفیلد[2] بیان میکند که سکوت کارکنان پدیدهای است مسری، چند بعدی، قابل اندازهگیری و بطور معناداری با دیگر پدیدههای سازمانی در ارتباط است (Zehir & Erdogan, 2011, p.337).
وندین[3] و همکاران این تعریف را از سکوت سازمانی ارائه دادهاند: خودداری عمدی کارکنان از بیان عقاید و نظرات و اطلاعات مربوط به کار (Maria, 2011, p.223).
اگر چه سکوت سازمانی بطور کلی به عدم ابراز ایدهها، اطلاعات و نظرات کارکنان بطور عمدی اطلاق میگردد، اما با توجه به انگیزههایی که در کارمند برای سکوت وجود دارد، ماهیت آن متفاوت خواهد بود. برخی اوقات رفتار سکوت میتواند به دلیل تسلیم بودن فرد نسبت به هر شرایطی، گاهی به دلیل ترس و وجود رفتارهای محافظه کارانه و برخی اوقات نیز به منظور ایجاد فرصت برای دیگران و اظهار عقاید آنها باشد (Tulubas & Celep, 2012, p.1223). افرادی که ایدهها، نظرات و اطلاعات خود را نتوانند بیان کنند و سکوت پیشه کنند اغلب دچار استرس، اضطراب، نیتی و افسردگی شده و نهایتاً علاقه به کار و تعهد شغلی آنها کاهش مییابد و این عوامل سبب ترک شغل آنها میشود (Perlow & Repenning, 2012, p.201).
سنج[4] جو سکوت را اینگونه بیان میکند: سازمانها در حالتی مانند شیوه تفکر سیلو مانند” فعالیت میکنند که در آن افراد تمایل دارند تا مشکلات را در حوزه وظیفهای خود حل و فصل کنند و تعاملات موجود میان بخشهای مختلف را نادیده میگیرند. بنابراین افراد دوست دارند تا درباره این موضوعات فقط در خلوت خود به بحث بپردازند. سنج ادامه میدهد که چون برخی از مدیران مدتهای مدیدی را در محیطهایی سپری کردهاند که ترس و تهدید و سکوت، هنجارهای غالب بودهاند. بنابراین نمیتوانند گزینه دیگری را غیر از این موارد تصور کنند. این فضای محدود برای صادق بودن نسبت به مسائل سازمانی منجربه ساکت ماندن، تقویت نیتیهای موجود و بوجود آمدن هنجارهای ایجاد سکوت برای افراد تازه وارد میشود (Dimitris & Vakola, 2013, p.9).
[1] Morrison & Milliken
[2] Berinsfild
[3] Vandyne
[4] Senge
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
درباره این سایت